شاعر : حبیب چایچیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل
زین وداع آتشین،کز شهر قرآن میکنیآستان وحی را،بیتاب وحیران میکنی ایکه با جمعی پریشان،از مدینه میرویقلب زهرا را،زحال خود پریشان میکنی
تا ابد بنـیـاد غـم، از غـصهات ماند بپا کاخ شادی رازغمبا خاک یکسان میکنی؟ ای که مصباح هدایت هستی وفلک نجاتاز چه با این اشکها ایجاد طوفان میکنی؟ با عزیزان میروی و،زادگاه خویش راپیش چشم فاطمه،خالی ز جانان میکنی
سیـنۀ بشکـستۀ او،رفت از یادش دگر بادلی بشکسته هجران را چوعنوان میکنی مصطفی راقصۀ پیراهنت مدهوش کردزینب از این پیرهن بردن،پشیمان میکنی
ای ذبـیح کـربلا،جـانـهـا فـدای حجّ تو ای که خود را در منای عشق،قربان میکنی درطوافت کعبه برگرد تومیگرددحسینکآمدی،در بیت حق،تجدید پیمان میکنی اشک بیتالله میجوشد،زچشم زمزمشاز حرم،ثارالها،تا قصد هجران میکنی کعبه بگرفته ست دامانت،که برگرد ای حسیناین حرم را،از فراقت،جسم بیجان میکنی مروه گردد بیفروغ و،بیصفا گردد صفاکربلا خوش باد،کآنجا را گلستان میکنی
نهضت خونین تو،سرمشق آزادی بود بهترین تعلیم را،از درس قرآن میکنی جان فدای تربت تو،ای طبیب جسم وجاندرد عالم را به درد خویش درمان میکنی